کد مطلب:77697 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:74

خطبه 213-تلاوت رجال لا تلهیهم...











و من كلام له علیه السلام

عند تلاوته: «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذكر الله»

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در نزد خواندن آیه ی «رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذكر الله» یعنی باشند مردانی كه مشغول نگرداند و روگردان نسازد ایشان را معامله و نه خرید و فروختی از ذكر خدای تعالی.

«ان الله سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله، عزت آلاءه، فی البرهه (بعد البرهه) و فی ازمان الفترات، عباد ناجاهم فی فكرهم و كلمهم فی ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور یقظه فی الاسماع و الابصار و الافئده، یذكرون بایام الله و یخوفون مقامه، بمنزله ادله فی الفلوات، من اخذ القصد حمدوا الیه طریقه و بشروه بالنجاه و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق و حذروه من الهلكه و كانوا كذلك مصابیح تلك الظلمات و ادله تلك الشبهات.»

یعنی به تحقیق كه خدای منزه از نقص گردانیده است یاد كردن او را به تسبیح و تمجید و تحمید زبانی و قلبی، صیقل از برای دلها كه پاك می گرداند دلها را از زنگ اقبال به ماسوای خدا، در حالتی كه می شنوند و می پذیرند دلها به سبب ذكر اوامر و نواهی او را، بعد از سنگینی گوش و می بینند و می شناسند به سبب ذكر او را به آثار و افعال او بعد از كوری و مطیع می گردند به سبب ذكر انبیاء و اوصیاء را بعد از معانده و نافرمانی،

[صفحه 894]

و همیشه از برای خدایی كه بزرگ است نعمتهای او، در پاره ای از زمان بعد از پاره ای دیگر از زمان و در اوقات دیر فرستادن رسل، بندگانی باشند كه راز و نجوا گوید با ایشان در پرده ی دل ایشان و سخن گوید با ایشان در باطن عقلهای ایشان، به القاء معارف و الهام حقایق، پس برافروزند چراغ هدایت را به نور آگاهی در گوشها و چشمها و دلها از قبول كردن به سند و عبرت گرفتن به آثار و آیات و تفكر كردن در آفاق و انفس، به یاد مردم می آورند روزگار انعام و انتقام خدا به بندگان پیشین را و می ترسانند مردمان را به شناساندن مقام و مرتبه و سلطنت او، باشند آن عباد در منزله و مثابه ی راه نمایندگان در بیابانها، كسی كه بگیرد وسط راه را ستایش كنند از روی شفقت به سوی او راه و روش او را و مژده دهند او را به رستگاری به مقصود و كسی كه بگیرد جانب راست و چپ كجراه را مذمت كنند از روی رافت به سوی او راه و روش او را و ترسانند او را از هلاكت و نرسیدن به مطلوب و باشند با چنان اوصاف چراغهای آن تاریكیها و راه نمایندگان آن اشتباهها و گمراهیها.

«و ان للذكر لاهلا اخذوه من الدنیا بدلا، فلم تشغلهم تجاره و لا بیع عنه، یقطعون به ایام الحیاه و یهتفون بالزواجر عن محارم الله فی اسماع الغافلین و یامرون بالقسط و یاتمرون به و ینهون عن المنكر و یتناهون عنه، فكانما قطعوا الدنیا الی الاخره و هم فیها، فشاهدوا ما وراء ذلك، فكانما اطلعوا غیوب اهل البرزخ فی طول الاقامه فیه و حققت القیامه علیهم عداتها، فكشفوا غطاء ذلك لاهل الدنیا، حتی كانهم یرون ما لایری الناس و یسمعون ما لایسمعون.»

و به تحقیق كه از برای ذكر خدا الهی باشد كه برداشته اند آن را به عوض متاع و التذاذ دنیا، پس مشغول نمی گرداند ایشان را اكتساب منفعتی و نه خرید و فروش از ذكر خدا، می برند و می گذرانند به مصاحبت ذكر اوقات زندگانی دنیا را و آواز می دهند به سخنان بازدارنده ی از محرمات خدا در گوشهای غافلان از ذكر خدا و امر می كنند به عدل و فرمان می برند به عدل و نهی می كنند از ناشایست و بازمی ایستند از ناشایست، پس گویا كه قطع كرده اند و گذرانیده اند مدت گذران دنیا را تا به آخرت و حال اینكه باشند

[صفحه 895]

در دنیا، پس دیده اند پشت سر دنیا را، پس گویا كه مطلع گشته اند بر احوال پنهان اهل برزخ كه عالم بعد از مرگ تا روز حشر باشد، در مدت درازی مكث در آن و محقق و ثابت ساخته است قیامت بر ایشان وعده های خود را، پس برمی دارند پرده ی احوال اهل برزخ و قیامت را از برای اهل دنیا و وصف و بیان می كنند از برای ایشان گویا كه می بینند چیزی را كه نمی بینند مردمان و می شنوند چیزی را كه نمی شنوند ایشان.

«فلو مثلتهم لعقلك فی مقاومهم المحموده و مجالسهم المشهوده و قد نشروا دواوین اعمالهم و فرغوا لمحاسبه انفسهم، عن كل صغیره و كبیره امروا بها فقصروا عنها و نهوا عنها ففرطوا فیها و حملوا ثقل اوزارهم ظهورهم، فضعفوا عن الاستقلال بها، فنشجوا نشیجا و تجاوبوا نحیبا، یعجون الی ربهم من مقام ندم و اعتراف، لرایت اعلام هدی و مصابیح دجی، قد حفت بهم الملائكه و تنزلت علیهم السكینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الكرامات، فی مقام اطلع الله علیهم فیه، فرضی سعیهم و حمد مقامهم.»

یعنی پس اگر ممثل و مصور سازی تو حال محاسبه ی نفسی ایشان را از برای عقل تو و عقل تو به خیال در آرد صورت احوال محاسبه ی ایشان را در مقامهای پسندیده ی ایشان و در مجلسهای شایسته ی ایشان، به تقریب صفات پسندیده و اخلاق شایسته ی ایشان و حال اینكه گشوده باشند دفترهای اعمال خود را، یعنی در نظر درآورده باشند كرده های خود را و اراده كرده باشند و شوق كرده باشند پیش نفس خود از برای محاسبه ی نفسهای خود، بر هر فعلی از افعال صغیره و كبیره كه مامور شده باشند به آن، پس كوتاهی كرده باشند در ادای آن، یا اینكه نهی كرده شده باشند از آن، پس مساهله كرده باشند در بازداشتن خود از آن و بار كرده باشند گرانی گناهان خود را بر پشتهای خودشان، پس ضعیف و ناتوان باشند از بلند كردن و برداشتن، پس گریه كنند به آواز بلند گریستنی با غصه و در مقام جواب محاسبه ی خود برآیند از روی گریه و زاری و فریاد و ناله برآرند به سوی پروردگار خود در مقام پشیمانی و توبه و اقرار كردن به تقصیر و گناه، هر آینه دیده باشی ایشان را در آن حالت مانند نشانه های راهنما و چراغهای تاریكی، نورانی و درخشنده كه به تحقیق به گرد ایشان درآمده باشند فرشتگان و فرود آمده باشند بر

[صفحه 896]

ایشان آرام و قرار تن و جان، گشوده شده باشد از برای ایشان درهای رحمت آسمان و مهیا شده باشد از برای ایشان نشستنگاه های كرامت و شرافت و احسان، در مقامی كه مطلع گردانیده باشد خدای تعالی برایشان بودن در آن مقام را، پس خشنود باشد خدا از عمل و تلاش ایشان و پسندیده كرده باشد جایگاه ایشان را به سبب قبول توبه و انابه ی ایشان.

«یتنسمون بدعائه روح التجاوز، رهائن فاقه الی فضله و اساری ذله لعظمته، جرح طول الاسی قلوبهم و طول البكاء عیونهم، لكل باب رغبه الی الله منهم ید قارعه، یسالون من لاتضیق لدیه المنادح و لا یخیب علیه الراغبون.

فحاسب نفسك لنفسك، فان غیرها من الانفس علیها حسیب غیرك.»

یعنی در حالتی كه استشمام می كنند وزیدن نسیم راحت عفو گذشت از نقصان خود را به سبب دعا كردن به درگاه او و استدعای استعداد افاضه ی خیر و كمال او، باشند ایشان گروهای احتیاج داشتن به سوی فضل و كرم او و اسیرهای مذلت و خواری مر بزرگواری و عزت او، زخم ساخته است درازی مدت اندوه دلهای ایشان را و درازی زمان گریه چشمهای ایشان را، از برای هر دروازه ی رغبت كردن به سوی طاعت خدا از برای ایشان دست كوبنده و استعداد جوینده ای هست كه می كوبد در جود جواد را و می جوید مزید محبت و وداد را، سوال می كنند كسی را كه تنگ نیست در نزد جود او وسعت گاه های كرم و جود و نومید و بی بهره نمی گردند بر درگاه نوال او روآورندگان به جود كمال وجود.

پس محاسب باش نفس تو را از جهت اعمال نفس تو، پس به تحقیق كه از برای غیر نفس تو از نفسها محاسبی هست سریع الحساب غیر از تو. یعنی حساب نفس تو و ظلم و عدوان نفس تو باید پاك باشد كه از برای حساب كشیدن ظلم و عدوان غیر تو بر تو محاسب سریع الحسابی هست كه خواهد به محاسبه اش رسید و انتقامش را كشید.

[صفحه 897]


صفحه 894، 895، 896، 897.